فان بازار جملات جالب و خاطره انگیز یادش بخیر قدیما - سری 2 - فان بازار

متن های خواندنی یادش بخیر قدیما

یادش بخیر قدیما جملاتی جالب و یادآور اتفاقات روزمره و به یاد ماندنی از گذشته نه چندان دور می باشد که همیشه و در همه حال در ذهن هر یک از ما انسانها تداعی می شود چراکه همه ما در زندگی خود خاطرات تلخ و شیرینی را تجربه کرده ایم که با یاد آوری آنها حسی عجیب در وجودمان زنده می کند خواندن آن خالی از لطف نیست.

یادش بخیر

جملات خاطره انگیز یادش بخیر

تو دبستان زنگ تفریح که تموم می شد، مامورای آبخوری دیگه نمی ذاشتن آب بخوریم.

*********************

مدیر مدرسه از مادرامون کادو می گرفت سر صف می داد به ما، فکر می کردیم مدرسه داده! بعد می گفت:همه تو صفاشون. از جلو نظام، برید سر کلاساتون

*********************

خط فاصله هایی که بین کلمه هامون میذاشتیم یا با مداد قرمزسوسمار یا مداد گُلی بود یا وقتی خیلی میخواستیم خاص باشه ستاره می کشیدیم

*********************

یه معلم بهداشت داشتیم، هفته ای ۱بار میومد، مسواک زدن بهمون یاد میداد. هر شنبه هم خانم ناظم میومد لیوان دستمال ناخن و مقنعه ها رو نگا میکرد چه استرسی میکشیدیم تا بیاد سر میزمون

*********************

بعضی وقتا ناظما یه دفعه میومدن سر کلاس میگفتن کلاسو خالی کنید می خوایم کیفاتونو بگردیم. بعد هر کی نوار کاست اهنگ باخودش داشت فرداش مامانش باید میومد مدرسه!

*********************

موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میزاشتیم رو میز که تقلب نکنیم.

*********************

دفترامون خط کشی نداشت، با خودکار قرمز دو طرفش خط میکشیدیم.

*********************

ابتدایی که بودیم وایمیسادیم تو صف بعد ناظممون میومد می گفت یه جوری بگید مرگ بر امریکا، تا صداتون برسه امریکا. ما هم فکر می کردیم امریکا کوچه بغلیه از ته جیگر داد میزدیم

*********************

بهترین زمان روزهای پنج شنبه ها بود. مخصوصاً اگر صبحی بودی چون تا شنبه بعد از ظهر مدرسه نداشتی

*********************

اون موقعها یکی میومد خونه مون و ما خونه نبودیم، رو در مینوشتن:آمدیم منزل، تشریف نداشتید!

*********************

تابستونا که هوا خیلی گرم بود، ظهرا میرفتیم با گوله های آسفالت تو خیابون بازی میکردیم ! بعضی وقتا هم اونها رو میکندیم میچسبوندیم رو زنگ خونه ها و فرار میکردیم

*********************

با هم بازی میکردیم:

شال و حریر اوردیم دخترتونو بردیم

شال و حریر ارزونیتون دختر نمیدیم بهتون

اگه نمیدین آ پیشته پیشته پیشته

*********************

یکی از بازی محبوب بچگیمون کارت جمع کردن بود، با عکس و اسم و مشخصات ماشین یا موتور یا فوتبالیستها ، یا ضرب المثل یا چیستان. یا جمع کردن داستان های ادامس لاویز. بعد باهاش فال میگرفتیم

********************

رو صفحه ی تلویزیون خاموش دست می کشیدیم صدای جلز ولز میداد

*********************

بازی اسم فامیل

میوه:ریواس.

غذا:ریواس پلو…..!

*********************

روی فیلمای عروسی، موقعی که دوماد داشت حلقه رو توی انگشت عروس می کرد؛ آهنگ یه حلقه طلایی معین و می ذاشتن

*********************

قدیما اوج سرمایه داری این بود که تنهایی بشینی جلو تاکسی به راننده بگی آقا برو ، من دو نفر حساب میکنم

*********************

بچه بودیم میگفتیم کیا روزه هستن؟ واسه اثباتش زبونمون رو نشون میدادیم اگه سفید بود مورد قبول واقع میشد

*********************

بچه که بودیم تا توی یه جمعی میرفتیم حوصله نداشتیم،خجالت میکشیدیم بابا مامانمون میگفتن:سلام کردی به عمو؟ ما هم مثل خر تو گل میموندیم! یهو طرف به دروغ میگفت:بعععععله،سلامم کرد پسر/دختر گل! عاشق این ادما بودم، دمشون گرم

*********************

ﺑﻮﯼ ﺧﻮﺏ ﭘﯿﮏ ﺷﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﺩﺳﺖ ﻧﺨﻮﺭﺩﻩ ﺗﺎ ﺳﯿﺰﺩﻩ ﺑﺪﺭ ﺗﻮﯼ ﮐﯿﻔﻤﻮﻥ ﻣﯿﻤﻮﻧﺪ!
*********************
ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ، ﺷﺮﻭﻉ ﻋﯿﺪ ﻭ ﺩﻋﺎ ﻭﺍﺳﻪ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺗﻤﻮﻡ ﺑﺸﻪ!
*********************
ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ ، ﻋﺸﻖ ﻭ ﺣﺎﻝ ﺗﻌﻄﯿﻼﺕ ﺍﺯ ﯾﻪ ﻃﺮﻑ ﻭ ﺗﺮﺱ ﻭ ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ﻣﺪﺭﺳﻪ ﺍﺯ ﯾﻪ ﻃﺮﻑ!
*********************
ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ، ﺷﺮﻭﻉ ﺷﻤﺎﺭﺵ ﻣﻌﮑﻮﺱ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﻮﻧﺪﻩ ﺍﺯ ﻋﯿﺪ!
*********************
ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ، ﻏﻢ ﻋﺠﯿﺐ ﻋﺼﺮ ﺳﯿﺰﺩﻩ ﺑﺪﺭ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﻓﮑﺮﻣﻮﻥ:ﭘﯿﮏ ﺷﺎﺩﯾﻤﻮ ﺣﻞ ﻧﮑﺮﺩﻡ!
*********************
ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ، ﻋﺼﺮ ﺳﯿﺰﺩﻩ ﺑﺪﺭ ﻭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﯼ ﮐﺎﺵ ﺍﻣﺮﻭﺯ ۲۹ﺍﺳﻔﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﻭﻟﯽ … ﯾﻪ ﺑﻐﺾ ﺗﻠﺦ!
*********************
ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ، ﺻﺒﺢ ۱۴ﻓﺮﻭﺭﺩﯾﻦ ﻭ ﺩﻟﺪﺭﺩ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺍﻟﮑﯽ ﻭﺍﺳﻪ ﻧﺮﻓﺘﻦ ﺑﻪ ﻣﺪﺭﺳﻪ!
*********************
ﺷﻤﺎ ﺷﺎﯾﺪ ﯾﺎﺗﻮﻥ ﺑﺎﺷﻪ ﻣﻮﻫﺎﻣﻮﻥ ﺍﮔﻪ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﻮﺩ ﻣﯿﺮﻓﺘﯿﻢ ﺗﻮ ﺩﺳﺘﺸﻮﯾﯽ ﺗﺎ ﺻﻒ ﺗﻤﻮﻡ ﺷﻪ
*********************
ﺷﻤﺎ ﯾﺎﺩﺗﻮﻥ ﻧﻤﯿﺎﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﻫﺮ ﮐﯿﻔﯽ ﯾﮏ ﺑﯿﺴﮑﻮﯾﺖ ﺗﯿﻨﺎ ﻭﺍﺳﻪ ﺗﻐﺬﯾﻪ
*********************
ﯾﺎﺩﺗﻮﻧﻪ ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﻟﻮﺍﺷﮏ ﻏﯿﺮ ﺑﻬﺪﺍﺷﺘﯽ ﻣﯿﺨﺮﯾﺪﯾﻢ ﻣﯿﭙﯿﭽﯿﺪﯾﻢ ﺩﻭﺭ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺳﺒﺎﺑﻤﻮﻥ ﺑﻌﺪ ﻫﯽ ﺍﻧﮕﺸﺘﻤﻮﻧﻮ ﺗﺎ ﺗﻪ ﻣﯿﮑﺮﺩﯾﻢ ﺗﻮ ﺣﻠﻘﻤﻮﻥ؟ ﭼﻪ ﺣﺎﻟﯽ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﺧﺪﺍﯾﯽ…
*********************
ﯾﺎﺩﺵ ﺑﺨﯿﺮ ﻫﺮﻭﻗﺖ ﺗﻮ ﮐﻼﺱ ﻫﺮ ﺍﺗﻔﺎﻗﯽ ﻣﯿﻔﺘﺎﺩ ﻣﯿﻨﺪﺍﺧﺘﯿﻢ ﮔﺮﺩﻥ ﺷﯿﻔﺖ ﻣﺨﺎﻟﻔﯽ ﻫﺎ…

 

واقعیتش اینه که دلم تنگ شده برای اون روزا

به این پست امتیاز دهید.
بازدید : 98 views بار دسته بندی : جک و لطیفه تاريخ : 26 آگوست 2022 به اشتراک بگذارید :
دیدگاه کاربران
    • دیدگاه ارسال شده توسط شما ، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
    • دیدگاهی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با مطلب باشد منتشر نخواهد شد.

برچسب ها